«کجایی که یادت بخیر» عنوان مجموعهای از طنزهای نوستالژیک نسیم عرب امیری است که با هدف نقد مدرنیته و دنیای مدرن سروده شده است. این مجموعه شامل پنجاه مثنوی طنزآمیز در بحر خفیف است که در هر کدام به یکی از ابعاد زندگی مدرن پرداخته شده و دست آخر با ابراز ارادت نویسنده به علم و دنیای نوین و پیشبینی اوضاع آیندگان به پایان رسیده است.
از ویژگیهای اشعار طنز عرب امیری توجه او به زبان و روان بودن شعر است. برخی از ابیات چنان مینمایند که شاعر در حال حرف زدن عادی است و گویی همان حرفها را به شعر گفته است. او در انتخاب مضامین نیز هر چند دنبال موضوعات روز رفته اما در نحوه پرداختش به این موضوعات سعی کرده که چیزی از ماندگاری آثارش کم نشود و پرداختن به موضوعات روز در این آثار باعث نشده تا تاریخ مصرفی محدود داشته باشند.
مجموعه طنز «کجایی که یادت بخیر» در 1200 نسخه و با قیمت 13000 تومان از طرف انتشارات کتاب نیستان روانه بازار کتاب شده است.
نسیم عرب امیری از بانوان موفق در عرصه شعر طنز است و از ایشان آثار دیگری همچون «داشت عباس قلی خان پسری»، «کی گفته بخت کچلا بلنده» و «نامه به دزد» منتشر شده است.
در ادامه دو اثر از کتاب «کجایی که یادت به خیر» را می خوانیم.
در رواج تعارفات جدید در دنیای مدرن:
سالها پیش عینهو حالا
بود رایج تعارف بیجا
از همان روزگار بین عموم
بود این عادت غلط مرسوم
مثلا محض اینکه چند نفر
رو به رو میشدند با یک دَر
همه از دم چه یاغی و چه جلب
ناگهان میشدند اهل ادب
-که بفرما شما بزرگتری
-نه! شما خانمی و تاج سری
-قبل تو؟! من؟! نمیشود ابداً!
نکنم اینچنین جسارت من!
آنچنان میزدند بیخودکی
به هم از دم تعارف الکی
که گمانت چه خاکیاند و خجول
باشعورند و پایبند اصول
منتها گر کنار آن درگاه
بین این جمع با ادب ناگاه،
پخش میشد غذای مجانی
قیمه و آش و مرغ بریانی،
میشدند از میان کل گروه
چند تا کُشته چند تا مجروح!
میشکست آن میان دو دست و دو پا
تا رسانند خویش را به غذا
حال چون قبل، این تعارفها
باز هم دیده میشود همه جا
منتها لاجرم در این دوران
شده مرسوم شکل دیگر آن
مثلا گر که یک جوان کچل
عکسی از خود کنار ظرف عسل،
بگذارد به روی اینترنت
میشود فتنه توی اینترنت
یک نفر گوید آن میان: عسلم!
عجق من! گوشگلم! بیا بغلم!
یک نفر گوید: این تویی دادا!
قوم و خویش برادپیتی آیا؟!
این یکی قلب میفرستد و بوس
آن یکی نیز چند شکلک لوس
لاجرم آن جوان بدترکیب
میکند حس خوشگلیِ عجیب
میرود با تعارف بیجا
اعتماد به نفس او بالا
توی این عصر مدتی است مدید
شده رایج تعارفات جدید
***
در پیداش مرضی به نام خویش بانمک پنداری در فضای مجازی:
قبلها نقل یک لطیفهی بکر
بود محتاج صرف دقت و فکر
داشت شوخی اصول و آدابی
نکتهی نغز و حکمت نابی
شوخطبعی به شکل دیگر بود
طنزپرداز لوس کمتر بود
بس که بود آن زمان موانع و قید
بود نادر کسی که مثل عبید،
بنویسد مزاحهای به جا
نشود متهم به هزل و هجا*
فلذا هر کسی نداشت توان
که بیاید میان این میدان
حالیا در رسانههای جدید
همه رفتند در پی تولید
شده از بس که باب شوخی باز
همه از دم شدند شوخیساز
میشود هر لطیفهای ظاهر
داخل فیسبوک و توئیتر
زیر هر عکس و مطلبی فوراً
شوخیای میکنند لوس و خفن
همگی عینهو نمک پاشند
دوست دارند بانمک باشند
گر نویسی: «برای عمهی من
بفرستید فاتحه لطفا»
جای ابراز تسلیت درجا
مینویسند یک مزاح آنها
میگذارند شکلک خنده
میکنندت ذلیل و شرمنده
گر نویسی که: «ای هوار! ای داد!
عشق من عصر جمعه شد داماد»
مینویسند: «wow جا خوردم
ول کن او را، مگر که من مُردم؟!»
«نخوری بیدلیل غصه و غم
که لیاقت ندارد آن آدم»
بعد هم توی قالب شوخی
لا به لای مطالب شوخی،
پشت هم توی آن شرایط حاد
به شما میدهند پیشنهاد!
گر نویسی: «مریض و بیکارم
سخت احساس خودکشی دارم»
مینویسند: «خودکشی کن تا
ما بخندیم و خوش شویم اینجا»
آدم بینمک زیاد شده است
توی این عرصه وضع حاد شده است
لاجرم دیده میشود بسیار:
آدمِ خویش بانمک پندار
این مصیبت که سخت و جان سوز است
مرض مردمان امروز است!
پی نوشت:
*تازه یک عده با همه همت
میزدند آن زمان به او تهمت
که اراجیف تو اَخ است عبید
جای تو بیخ دوزخ است عبید!